پارت پانزده

زمان ارسال : ۲۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

مردمک چشمان مهرداد تا سرحد ممکن گشاد شد. بهت‌زده پرنیان را نگریست. گویی ناامیدانه قصد داشت حقیقت یک ماجرا را واکاوی کند. ظاهرا بعد از کنار رفتن پرده‌های خشم، به دور از خط و نشان کشیدن و فرای آن‌چه تظاهر می‌کرد هنوز به همسری که قصد رها کردنش را داشت، اهمیت می‌داد. از جا بلند شد و به پریماه نگاه کرد، گویی تصدیق می‌خواست تا باور کند واقعا درست شنیده است:
- شما چی گفتی؟
پرنیان به زح

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سهراب

    00

    چقدر زندگی بی ارزشه که یه زن به خاطر بچش و به خاطر اینکه شوهرش با بچه آزارش نده مجبوره به زندگی با این مرد ادامه بده و تحقیر هاش رو تحمل کنه

    ۳ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    واقعا

    ۳ هفته پیش
  • سهراب

    00

    این داستان بر اساس یک رمان واقعی هست یا با با ذهن خلاق خودتون خلقش کردید ؟؟

    ۳ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    با توجه به دردهای جامعه‌ست.

    ۳ هفته پیش
  • جی جی

    00

    خوب بود دوسش داشتم

    ۳ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    خیلی هم عالی

    ۳ هفته پیش
  • سوگند

    00

    تااینجا خوب بوده خسته نباشید🥰 امیدوارم پرنیان تواین جدایی طاقت بیاره ومهرداد دوباره به زندگیش برگرده.

    ۳ هفته پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    عزیزم ممنونم از نظرت

    ۳ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.